بسوزان همه برگهای ریخته ام را...
برگ برگ خاطراتم را بسوزان
نام های حک شده را
یادگاری ها را بسوزان
بسوزان مرااااااااااااااااااااااا......
اینجا زمین است،رسم آدمها عجیب...
اینجا گم که بشوی
به جای این که دنبالت بگردند فراموشت میکنند
اینجا باید
فقط برای دیگران نفس بکشی
نوشتن از تو برای منی که اسیر جملات کوتاه و تکراری ام سخت است
من از لحن نگاهت خسته ام
و از بازی بی احساس دستانت
و از سرود بی آهنگ لبت
چرا دفترم پر شد از شعر غم انگیز سکوت؟؟!
بگذار بغض چشمانم معنی رفتن را درک کند
من خسته ام از تکرار نبودن ها
تکرار میشوی در من و قلبم خالی از یاد
خالی از یاد پولک سبز خاطرات
بگذار تاریک باشم
بیا عادت کنیم به رفتن
سهم ما ماندن و از درد سوختن نیست
من حتی به رد پای جا مانده از تو روی برفها هم شک دارم
چقدر سخت است که باور کنی تو آن نیستی
همه فکر می کنند که تو هستی،نفس میکشی،زندگی میکنی
ولی خودت میدانی که روحت یخ زده است
در مقابل فریاد ها فقط سکوت میکنی
چون میخواهی خودت را فراموش کنی
سکوت میکنم
تو هر آنچه میخواهی فریاد بزن
نظرات شما عزیزان:
علیرضا
ساعت14:36---24 ارديبهشت 1391
سلام دوست عزیز وب خوبی داری اگه میشه منو با اسم بیوگرافی و عکس از همه جا لینک کنید و بعد اطلاع بدید که با چه اسمی لینکتون کنم اگه میشه بنر منو بذارین تو وبتون
|